هشدار نسبت به هجوم شبه علم به ایران!
به گزارش وبلاگ 8 شارژ، عباس عبدی؛ 57 نفر از پزشکان معتبر کشور که در نقش رییس یا دبیر انجمن های علمی انواع گروه های پزشکی هستند طی نامه ای به رییس مجلس و وزیر بهداشت نسبت به اعلام وصول همزمان دو طرح مشابه در زمینه طب شبه علم! اظهار نگرانی نموده اند. طرح تشکیل سازمان طب اسلامی - ایرانی و طرح تشکیل سازمان نظام طب مکمل جمهوری اسلامی ایران نام این دو طرح عجیب است که از فرط عجله از طرف دو گروه نمایندگان ارایه شده است.
روشن است که پس از صدور دستور بعضی افراد از منابر به مجلس، این اقدام شروع شده است. هر چند دستوردهندگان و تصویب نمایندگان برخلاف مردم عادی از برترین امکانات و خدمات پزشکی مدرن بهره مند می شوند، پس چرا دنبال ایجاد چنین نهادی برای تقویت شبه علم هستند؟ انگیزه آنان چیست؟ خیلی مختصر شرح می دهم. اول اینکه ما دو یا چند چیزی با اسم دانش پزشکی نداریم. لباس نیست که مدل سنتی و نو داشته باشد.
متمایز کردن خود با عناوین طب سنتی، ایرانی و اسلامی، یک فریب آشکار است. به ویژه پسوند اسلامی برای طب که با اعتراض علمای بزرگی هم روبرو شده است، چون استفاده از این پسوند، موجب اشکالات جدی برای دینداری می گردد. ولی آیا این بدان معناست که پیش از پزشکی مدرن مردم از خدمات پزشکی بی بهره بودند؟ قطعا خیر. همچنان که پیش تر دانش مهندسی هم داشتند و آثار ماندگاری با استفاده از این دانش ساخته اند.
بیماری قند خون را در نظر بگیریم. مردم قدیم نه می دانستند که قند چه فرمولی دارد، نه می دانستند که نقش آن در سازوکار بدن چیست و نه می دانستند که کدام عضو بدن آن را فراوری یا تنظیم می نماید. ولی برحسب تجربه طولانی و تصادف متوجه شده بودند که مصرف فلان گیاه برای بهبود عوارض ناشی از این بیماری مفید است که ما امروز آن را به نام قند خون می شناسیم و عوارض به نسبت مشخصی دارد، مردم نه می دانستند که قند خون چیست و نه می دانستند که چه موادی در فلان گیاه است، فقط می دانستند که مصرف آن به طور نسبی موجب تسکین و بهبود بیماری می گردد. این همان طب واقعی یعنی مبتنی بر شواهد است.
اگر اثربخشی این ماده گیاهی بر کاهش قند خون به طرز معنادار و علمی پذیرفته گردد، در دانش نوین پزشکی هم دستور تجویز آن را می دهند. با این تفاوت که دانش نوین پزشکی می داند که بیماری قند خون چیست؟ چرا ایجاد می گردد؟ کدام عضو بدن در بروز آن موثر است؟ چه ماده ای باید به بدن وارد گردد تا آن را کنترل کند؟ پس آنچه به نام طب سنتی وجود دارد، از دو حال خارج نیست، یا درمان نماینده است که در این صورت براساس روش علمی باید ثابت گردد که درمان می نماید یا بی اثر است.
اگر بی اثر است که امری بی فایده است و باید حذف گردد. ولی اگر درمان می نماید، پزشکی نوین هم دستور تجویز آن را می دهد. به علاوه در پزشکی نوین می کوشند که شناخت بیشتری از مواد تشکیل دهنده آن به دست آورند تا چگونگی اثرگذاری آن را بر بیماری بشناسند و در ساخت دارو های موثرتر اقدام نمایند. پس ما با دو چیز به نام پزشکی مدرن و پزشکی سنتی یا اسلامی و محلی روبرو نیستیم. پزشکی یک علم است.
آنچه در گذشته تحت این اسم تجویز می شده است باید کارایی آن به وسیله روش تحقیق علم پزشکی اثبات یا رد گردد. اگر اثبات شد، در زیرمجموعه پزشکی مبتنی بر شواهد یا دانش پزشکی قرار گرفته و تایید می گردد. برای فهم بهتر یک مثال خیالی می زنم. فرض کنید که شخصی دچار فشار خون بالا باشد. اگر کسی ادعا کرد که برای درمان این بیماری روزی سه بار به سمت چپ و راست و بالا فوت کنید و یک نفس عمیق بکشید بیماری خوب می گردد، در پزشکی مبتنی بر شواهد این ادعا را می توان آزمون کرد. به عبارت دیگر با تعداد نمونه کافی و با روش علمی پزشکی آزمون می نمایند اگر نتایج نشان داد که انجام این روش درمان می نماید، قابل تجویز است.
حتی اگر هیچ کس نداند که سازوکار اثرگذاری آن چگونه است. البته این مثال عجیبی است و شاید نابخردانه به نظر آید و هیچ گاه رخ نخواهد داد، ولی به این علت گفته شد که مخاطب بداند پزشکی مبتنی بر شواهد، به اثرگذاری توجه می نماید.
طب سنتی و مثلا ملی و اسلامی، مشحون است از شبه علم که مطلقا قادر به اثبات کارآمدی خود در پزشکی مبتنی بر شاهد نیستند، چون در هر حال طب باید درمان کند.
ولی چرا عده ای متولی این نوع طبابت! غیر موثر شده اند؟ پاسخ این است که آنان می دانند که قادر نیستند ادعا های خود را براساس پزشکی مبتنی بر شواهد اثبات نمایند، چون اگر اثبات نمایند، دیگر مسئله ای نخواهد ماند، تجویزات و درمان های آنان هم زیرمجموعه علم پزشکی می گردد، ولی، چون قادر به اثبات اثربخشی آن نیستند، می کوشند که یک اسم نو برای آن فراهم نمایند، بلکه از زیر بار قواعد پزشکی مبتنی بر شواهد خارج شوند. آنان می خواهند با متمایز کردن خود از زیر بار استلزاماتی عام فرار نمایند.
پشت این اقدام دو انگیزه وجود دارد؛ ضدیت با علم تا حد ممکن و تامین منافع مادی. کسانی هستند که برای نشان دادن ضدیت خود با جهانی نو، پشت بعضی سنگر های سست پناه می گیرند. آنان در برابر دانش مهندسی نمی توانند سنگر بگیرند، چون علم مهندسی به نسبت عینی و دقیق است. هر چند در آن هم می توان اقدامات خلاف عقل و علم را جا انداخت، مثل کرونایاب، ولی در هر حال کسی با اتکا به رمل و اسطرلاب یا قالیچه حضرت سلیمان، نمی آید مدعی فرستادن موشک به فضا گردد بدون اینکه دانش مهندسی شناخته شده ای داشته باشد. ولی در علوم انسانی و اجتماعی تا دل تان بخواهد مدعی وجود دارد.
دانش پزشکی هم تا حدی از همین نوع است. جالب است که در حوزه پزشکی هم به اموری که نزدیک به مهندسی است وارد نمی شوند. مثلا کمتر ادعای جراحی قلب را دارند، چون آنجا به سرعت دست شان رو می گردد. حتی دیگر شکسته بندی هم نمی نمایند ولی کافی است چند بیمار تحت مداوای دانش پزشکی درمان نشوند، سپس یک داروی گیاهی بخورند و خوب شوند، این می گردد پیراهن عثمان علیه دانش پزشکی، در حالی که درمان مزبور فقط یک ادعای پوچ و ظاهری است و برای اثبات باید مثل همه دارو های دیگر از مراحل آزمون های پیچیده علمی عبور کند؛ کاری که برای هوادار طب سنتی ملال آور و خسته نماینده است!
انگیزه بعدی که به شدت مهم است، منافع اقتصادی است. البته وظیفه حکومت است که جلوی خالی کردن جیب مردم را بگیرد، همان طور که جلوی رمال را می گیرد، ولی کو تا انجام این وظیفه. اگر در پزشکی نوین یک بیماری درمان نگردد صدای خیلی ها در می آید و اگر در طب مثلا سنتی، یک نفر درمان گردد (یا خیال می نماید که درمان شده) معجزه ای برای تایید آن شبه علم تلقی می گردد و اگر درمان نشد، می گویند ببین بیمار چقدر بد بود که طب سنتی هم نتوانست آن را درمان کند؟! پشت این گزاره ها انگیزه های اقتصادی وجود دارد.
بسیاری از این موسسات در قم هستند، ظاهرا ویزیت نمی گیرند، ولی قیمت شبه دارو های آن ها سر به فلک می زند. راه توجیه کردن چرایی درمان نشدن را هم بلد هستند. بیشتر دست اندرکاران این موسسات غیر پزشک هستند و از منابع اقتصادی سرشار این شبه علم نمی گذرند.
البته اگر امکان درمان با گیاهان آنان بود، این مبالغ خیلی هم خوب است نوش جا ن شان، ولی، چون می دانند که این ها عموما یک دارونما یا اقدام بی اثر است، اجازه آنالیز های مستقل برای تایید کارایی موارد تجویزی را نمی دهند. در حالی که رکن اساسی هر دارویی امکان آنالیز اثرگذاری و کارایی آن از طرف نهاد های مستقل و هم وجود مقالات علمی در تایید آن است. کافی است که از آن ها چنین چیز هایی را مطالبه کنید، در بیشتر موارد می گویند این روش ها مربوط به ما نیست؛ گویی اثربخشی خارج از حوزه وظایف این مثلا طب است.
همه ما دوست داریم به جای خوردن دارو های شیمیایی اگر امکان داشت از مواد طبیعی به اسم درمان استفاده کنیم. ولی این خواست قطعا باید در ذیل پزشکی مبتنی بر شواهد و دانش پزشکی صورت گیرد. جلوی این جنایت را باید گرفت که مردم مستاصل را به امید بهبود سرطان روانه دارو های گیاهی می نمایند و فقط هنگامی پیش پزشک متخصص می فرایند که کار از کار گذشته و متاستاز شده است. بعد هم می گویند پزشکی نو هم نتوانست درمان کند، در حالی که اگر به موقع مراجعه می کرد درمان می شد.
وظیفه حکومت جلوگیری از این تقلب هاست. استاندارد کردن وزنه و ترازو وظیفه حکومت است. استاندارد کردن علم هم وظیفه آن است نه اینکه برای شبه علم و خالی کردن جیب مردم و رواج بیماری تلاش نمایند. همه این افراد هنگامی که بیمار می شوند، راهی ینگه جهان می شوند. به خاطرات آقای هاشمی مراجعه کنید، خیلی روشن است که اگر آن طب کاری می توانست کند در زمان جنگ ارز مردم را صرف درمان خود در لندن نمی کردند. آن هایی هم که بیمار شدند و درمان خود را به شبه علم سپردند، دیرتر از بقیه به خارج رفتند و فرصت درمان و زنده ماندن را از خود سلب کردند. فاعتبروا
منبع: روزنامه اعتماد
منبع: فرارو