هیچ کس بزرگتر از تیم ملی نیست
به گزارش وبلاگ 8 شارژ، دکتر فرزاد بیگی*؛ تیم ملی والیبال از پس لهستان بر نیامد و ماجراجویی جوانان شایسته ایرانی در مرحله یک چهارم نهایی به خاتمه رسید. پسران سخت کوش عطایی با نمایشی سزاوارانه باعث آشتی طرفداران با تیم ملی والیبال شدند.
نسل نو توپ و تور نشان داد که اگر معمار خشت اول را در جای صحیح قرار بدهد و وقتی زیرساخت و بنیان کار درست باشد؛ گذر سالیان و جابجایی نسل ها باعث نگرانی چندانی نخواهد شد. مردمان قدر شناس ایران، هیچگاه پایه گذاران موفقیت های ادامه دار والیبال را فراموش نخواهند کرد.
از زنده یاد یزدانی خرم که از استثنائات مدیریت ورزش بود تا ولاسکوی آرژانتینی که با اعمال نظم آهنین و القای خودباوری، مردان ما را به رقیبی جان سخت برای بزرگان والیبال عالم تبدیل کرد. از گاییچ و کواچ و کولاکویچ که به میزان زحماتشان قدر ندیدند تا بهروز عطایی خودمان که نشان داد پس از سال ها بالانشینی تیم ملی والیبال، اکنون نوبت سرمربیان وطنی ست که رسیدن به تراز مربیان بزرگ جهان را جشن بگیرند.
ملت هیچگاه خالقان نخستین پیروزی های والیبال ایران را در مقابل غول ها و نهنگ های جهانی والیبال فراموش نخواهند کرد. مردانی که در میان ناباوری جهانیان معروفیت والیبال ایران را عالمگیر کردند. همان ستاره ها که والیبال ما را برای نخستین بار به لیگ جهانی رسانده و در جمع بزرگان تثبیت نمودند.
با این حال برخی مسائل هم به مرور رخ نمود که نمی توان و نباید از آن ها گذشت. مع الاسف هرچه تیم به موفقیت های بیشتری رسید، برخی بازیکنان تأثیرگذار مغرورتر شدند. توجه رسانه ها و معروفیت و محبوبیت به آن ها القا می کرد که بی جانشین هستند. امر به برخی از آن ها مشتبه شده بود که موفقیت والیبال به بود و نبود آن ها گره خورده است.
طبق معمول جمعی از کارشناسان و منتقدان هم به دلایل شخصی، صنفی و ... بر آتش این توهم ها می دمیدند. اخبار ضد و نقیض از آغاز برخی باندبازی ها در تیم ملی حکایت داشت. کار بجایی رسید که تعدادی از ملی پوشان برکنار مانده از تیم، زبان به انتقاد باز نمایند.
خیلی زود شایعات نمود عینی پیدا نموده و سیر مستمر صعودی تیم ملی کمابیش متوقف شد. کار بجایی رسید که در آستانه المپیک توکیو گروهی بر این باور شدند که بازیکن سالاری به اوج رسیده و بزرگان تیم برای کادر فنی مشخص تکلیف می نمایند و جز با شیوه مستبدانه امثال ولاسکو نمی توان آن ها را به راه آورد.
این گروه ضمن یادآوری داستان کنار گذاشتن یک ساله پاسور معروف تیم ملی به وسیله پیرمرد آرژانتینی و بکارگیری حسینی پابه سن گذاشته؛ از لزوم این قبیل برخورد های بازدارنده و راهگشا سخن می گفتند.
در هر حال المپیک 2020 سرانجام ماجراجویی طولانی ستارگان نامدار و معروف تیم ملی والیبال بود. داستان این بزرگان در تیم ملی، مستحق سرانجامی به مراتب باشکوه تر بود؛ اگر جایگاه ها محترم شمرده می شد و سلسله مراتب و نظم امور، دستخوش تزلزل نمی گشت. اگر فشار فضای مسموم رسانه ای، کارشناسی و نقد ستاره ها را در اذهان خود به مهره های بی جانشین و اَبَر والیبال بازان ایران تبدیل نمی کرد. اگر روحیه تیمی از بین نمی رفت و راه رسیدن به ترکیب از حضور در باندِ برخی ها و از لزوم اثبات وفاداری به آن ها نمی گذشت.
پسران جوان عطایی در حالی رهسپار لیگ ملت ها شدند که همان پروپاگاندای رسانه ای همچنان فعال بود. هنوز بر طبل بچه معروف های کنار نشسته می کوبید و هنوز در حال القای این ذهنیت بود که بدون آن ها والیبال ایران بجایی نخواهد رسید. ناکامی های اولیه تیم، آتش انتقاد ها را تندتر کرد. برخی ها از لزوم بازگشت ستاره ها سخن گفتند.
خیلی ها عطایی و تیم بی تجربه اش را دست کم گرفتند. به نظر آتش تهیه برای درهم کوبیدن تصمیم به غایت درست فدراسیون در جوانگرایی - که صد البته دیر هم گرفته شده بود- کاملا آماده بود. با این حال مدیران فدراسیون پای تصمیم بزرگشان ایستادند.
گذر زمان معجزه پایداری در راستا صحیح و حمایت قاطع از انتخاب درست را نشان داد. پسرانی که آن چنان مقهور ژاپن شده بودند؛ حالا برترین تیم های جهان را شکست می دادند. دریغ که برای رسیدن به جمع چهار تیم برتر جهان تنها یک سِت کم آوردند و رویا های عطایی و شاگردانش ناتمام ماند.
با این حال پسران شایسته والیبال یک بار دیگر ثابت کردند که هیچکس بزرگتر از تیم نیست. والیبال و فوتبال و بسکتبال هم ندارد. فرق هم نمی کند چقدر محبوب و معروف باشی. کاش در این اوضاع آشفته؛ آن ها که باید بشنوند و بیاموزند از سرنوشت تیم ملی والیبال؛ شنیده و آموخته باشند. در خانه اگر کس است؛ یک حرف بس است.
*دکترای تاریخ و مدرس دانشگاه
منبع: فرارو